ترگوی

لغت نامه دهخدا

ترگوی. [ ت َ ] ( نف مرکب ) شیرین بیان. شیرین سخن. رطب اللسان:
شاعر ترگوی شدم لاجرم
تری شعرم به جهان شد سمر.سوزنی.و رجوع به تر شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محتمل
محتمل
میسترس
میسترس
گوت
گوت
فال امروز
فال امروز