تخطرف

لغت نامه دهخدا

تخطرف. [ ت َ خ َ رُ ] ( ع مص ) بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن، یا دو گام را یک گردانیدن به تیزروی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن و در تیزروی، دو گام را یک گردانیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تندی در رفتار. ( المنجد ). || مسترخی گردیدن پوست زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || به شمشیر زدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ) ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رسا
رسا
ستارگان
ستارگان
آستان
آستان
گویا
گویا