تخدیع

لغت نامه دهخدا

تخدیع. [ ت َ ] ( ع مص ) زدن غیرنافذ نابرنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تخدیع به شمشیر؛ زدن زدنی غیرنافذ و نابرنده. ( از اقرب الموارد ). || فریفتن. ( مؤید الفضلاء ) ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سراسیمه
سراسیمه
جزئیات
جزئیات
درس
درس
فال امروز
فال امروز