بفروان

لغت نامه دهخدا

بفروان. [ ب َ ف ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنه 446 تن. آب از سیمین رود. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون و چوب. شغل اهالی آن زراعت، گله داری و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
می نگارد
می نگارد
فاسد
فاسد
کپه اقلی
کپه اقلی
لنگ
لنگ