لغت نامه دهخدا
بطقوز. [ ب َ ] ( معرب، اِ ) معرب پتغوز. گله. ( مؤید الفضلاء ). || گرداگرد دهان. ( مؤید الفضلاء ). || مرغان را منقار خاردار از دهان. ( مؤید الفضلاء ).
بطقوز. [ ب َ ] ( معرب، اِ ) معرب پتغوز. گله. ( مؤید الفضلاء ). || گرداگرد دهان. ( مؤید الفضلاء ). || مرغان را منقار خاردار از دهان. ( مؤید الفضلاء ).
معرب پتغوز. گله. یا گرداگرد دهان. یا مرغان را منقار خاردار از دهان.