( بدآموزی ) بدآموزی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل بدآموز. مقابل نیک آموزی. ( فرهنگ فارسی معین ). بد آموختن کسی را. ( یادداشت مؤلف ): چو رخشنده شد راه کیهان خدیو نهان شد بدآموزی و راه دیو.فردوسی.و رجوع به بدآموز شود.
فرهنگ معین
( بدآموزی ) ( ~. ) (ص. ) آموزش کارهای ناپسند و غیراخلاقی.
فرهنگ عمید
( بدآموزی ) عمل بدآموز، یاد دادن رفتارهای بد و غیراخلاقی.
فرهنگ فارسی
( بد آموزی ) عمل بد آموز مقابل نیک آموزی. عمل بد آموز مقابل نیک آموزی.