بالشجه

لغت نامه دهخدا

بالشجه. [ ل ِ ج َ / ج ِ ] ( اِ مصغر ) بالشتک. صورتی و یا تعریبی است از بالشچه. بالشتچه. بالش کوچک. بالش خرد. بالش خرد که اگریم گویند.( فرهنگ شعوری ج 1 ص 192 ). || گویا بالشی است که زیر زین گذارند. ( یادداشت مؤلف ). بالشی است که زیر زین نهند هنگام سوار شدن نرمی را:
بالشجه را بواسطه دیرمردنش [ مردن اسب نحیف ]
همچون صدف سفید شده چشم انتظار.کاتبی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اصرار یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز