اوفکندن

لغت نامه دهخدا

اوفکندن. [ ک َ دَ ] ( مص ) افکندن:
سهم تو اوفکند به پیکان بید برگ
بر پیکر معاند تو لرزه چون پده.نزاری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال لنورماند فال لنورماند فال مارگاریتا فال مارگاریتا