لغت نامه دهخدا
انگلک کردن. [ اَ گ ُ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عوام، با انگشت و دست چیزی را کاویدن. ور رفتن با چیزی با انگشت.( از یادداشتهای مؤلف ). || دخالت کردن درکاری ( توأم با بهم زدن آن ). ( فرهنگ فارسی معین ).
انگلک کردن. [ اَ گ ُ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عوام، با انگشت و دست چیزی را کاویدن. ور رفتن با چیزی با انگشت.( از یادداشتهای مؤلف ). || دخالت کردن درکاری ( توأم با بهم زدن آن ). ( فرهنگ فارسی معین ).
( ~. کَ دَ ) (مص ل. ) ۱ - با چیزی ور رفتن. ۲ - در کاری دخالت کردن.
۱ - با انگشت چیزی را زیر و رو کردن بهم زدن. ۳ - دخالت کردن در کاری ( توائ م با بهم زدن آن ).
با چیزی ور رفتن.
در کاری دخالت کردن.