افراخ

کلمه افراخ به معنای جوجه یا فرزند پرندگان است و در زبان فارسی قواعد خاصی دارد. این واژه باید به همین شکل و با املای صحیح نوشته شود و از اشتباهات املایی باید پرهیز کرد. جمع این کلمه با ها است و در صورت نیاز به جمع بستن، می‌توان از + استفاده کرد. این کلمه می‌تواند در جملات مختلف به کار رود. در استفاده از ضمیرها، باید به نوع جمله و سیاق آن توجه کرد. تلفظ صحیح این کلمه باید با توجه به مناطق و لهجه‌های مختلف فارسی در نظر گرفته شود، به ویژه در نواحی که زبان و گویش‌های خاصی دارند. در نهایت، استفاده درست از واژه‌ها در زبان فارسی به زیباتر و دقیق‌تر شدن متن کمک می‌کند. اگر سوال خاصی درباره استفاده یا معانی دیگر این کلمه دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم.

لغت نامه دهخدا

افراخ. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فَرخ، چوزه و ریزه ازهر حیوان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
افراخ. [ اِ ] ( ع مص ) چوزه بیرون آوردن مرغ و بیضه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دارای چوزه گردیدن مرغ. ( ناظم الاطباء ). با بچه شدن مرغ. ( تاج المصادر بیهقی ). || شکافته شدن تخم و بیرون آمدن چوزه. ( ناظم الاطباء ). || بیرون گردیدن ترس و بیم از دل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زائل شدن بیم. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بیرون گردیدن ترس و بیم از دل و زائل گردیدن ترس. ( آنندراج ). || زائل کردن بیم. ( تاج المصادر بیهقی ). || آشکار گشتن کار. || پیدا کردن راز نهانی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

= فَرْخ

فرهنگ فارسی

چوزه بیرون آوردن مرغ و بیضه دارای چوزه گردیدن مرغ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم