اسلنطاع

لغت نامه دهخدا

اسلنطاع. [ اِ ل ِ ] ( ع مص )ستان خفتن. ( منتهی الارب ). بپشت خوابیدن. اسلنقاء.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل
میلف
میلف
رویداد
رویداد
متعاقبا
متعاقبا