ازدمام

لغت نامه دهخدا

ازدمام. [ اِ دِ ] ( ع مص ) تکبر نمودن. ( منتهی الارب ). تکبر کردن. || سر برداشته بردن گرگ بزغاله را. ( منتهی الارب ). زَم: اِزْدَم َّ الذئب ُ السَخْلَةَ؛ اخذها زامّاً رأسَه، ای رافعاً ایاه. ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نجورسن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
کصخل یعنی چه؟
کصخل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز