ارمیطیقون

لغت نامه دهخدا

ارمیطیقون. [ ] ( معرب، اِ ) مغناطیس. ابرقلیتا بسریانی. کیفاشفت. فرزلا. بفارسی آهن ربای. و بهندی کدهک. هرباج. ( الجماهر بیرونی ص 212 و 213 ).

فرهنگ فارسی

مغناطیس