گود بیژن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با گود بیژن
گرازان گرازان نه آگاه ازین که بیژن نهادست بر بور زین
شب آنجا ببودم به فرمان پیر چو بیژن به چاه بلا در اسیر
چو بیژن رسیدش به درگاه شاه ببوسید تخت و بشد با سپاه
به شادی فرامرز یل شد سوار به پیش اندرون بیژن نامدار
بفرمود تا بیژن آمدش پیش سخن گفت زان رنج و تیمار خویش
در چنین صحنههای بیژن بیرنگ خود به بازی آن نقش میپرداخت.