گاو گیلی

لغت نامه دهخدا

گاو گیلی.[ وِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) گاوی است که کوهان درشت در پشت گردن دارد و شاخهایش درازتر از شاخهای سایر گاوان باشد و این غیر از گاو میش است:
چریده گاو گیلی در کنارش
گهی آبش خورد گه نوبهارش.( ویس و رامین ).

فرهنگ فارسی

گاوی درشت کوهان در پشت گردن

جمله سازی با گاو گیلی

در ژوئیه ۲۰۰۷ طی سفر ۱۰ روزه‌ای به افغانستان به همراه جرمی گیلی، مشغول تهیه مستند شدند. طبق گفته‌های مسئول یونیسف، وی به همراه گروهش به مناطق خطرناکی در افغانستان سفر کردند و با کودکان، مسئولان محلی، مسئولان یونیسف و … مصاحبه‌هایی انجام دادند. آن‌ها همچنین به مدارس مختلفی در شهر کابل رفتند و از برنامه‌های یونیسف در آن مدارس مستنداتی تهیه کردند.
در زبان محلی نام این جنگل گیلی وَردِکان می‌باشد که در زبان لری، گیلی به معنای گلو، وَرد (برد) به معنای سنگ و کان هم به معنای پرتگاه و دیواره است. و در کل به معنای گلوگاه دیواره سنگی می‌باشد.
جان راستکوف از تایم اوت در مورد فیلم دختر گم‌شده نوشت: «رمان مجذوب‌کننده گیلیان فیلین درباره همسر گمشده تبدیل به یک تریلر هالیوودی گرم و خشونت‌بار شده که هر ده سال یک‌بار می‌توانید یک فیلم مانند آن را ببینید.»
در ژوئیه ۲۰۰۷ طی سفر ۱۰ روزه‌ای به افغانستان به همراه جرمی گیلی، مشغول تهیه مستند شدند. طبق گفته‌های مسئول یونیسف، وی به همراه گروهش به مناطق خطرناکی در افغانستان سفر کردند و با کودکان، مسئولان محلی، مسئولان یونیسف و … مصاحبه‌هایی انجام دادند. آن‌ها همچنین به مدارس مختلفی در شهر کابل رفتند و از برنامه‌های یونیسف در آن مدارس مستنداتی تهیه کردند.