چاه گرگی
جمله سازی با چاه گرگی
کنون گرگی و آنگه میش باشی وزین عُجب و منی درویش باشی
که آخر ما نه زانسان سست راییم که هر ده تن به گرگی بس نیاییم
جان که اندر وصف گرگی ماند او چون ببیند روی یوسف را بگو
مگر گرگی همه کس را زیانکار مگر دیوی ز نیکی گشته بیزار
لیکن چو به دام خویش آوردت گرگی است به فعل و زشت کفتاری