واژ تهی
ویکی واژه
جمله سازی با واژ تهی
یکی پیر دهقان آتشپرست که بر واژ برسم بگیرد بدست
گرفتند واژ و بخوردند نان نظاره بدان نامداران زنان
ببرسم همی واژ خواهد گرفت سزد گر بمانی ازو در شگفت
جهاندار بگرفت واژ نهان به زمزم همی رای زد با مهان
جهانجوی با آن دو خسرو پرست گرفت از پی واژ برسم بدست