هذمهبن عتاب

لغت نامه دهخدا

( هذمةبن عتاب ) هذمةبن عتاب. [ هََ ذَ م َ ت ِ ن ِ ع َت ْ تا ] ( اِخ ) از بنی طی است. ( منتهی الارب ).

جمله سازی با هذمهبن عتاب

شامگه خواندی سگم و ز کوی خود راندی سحر لطف کردی مرحبا این هم عطایی با عتاب
و در (مجمع ) از على بن ابيطالب (صلوات الله عليه ) روايت كرده كه فرموده: مراداز صفح جميل عفو بدون عتاب است.
شكى نيست كه عتاب و پرخاش عامل مهمى براى برترى جويى بشمار مى رود و كليد شرو بدى است ليكن با اين همه بهتر از كينه داشتن انسان از برادرش مى باشد.
خورشید در شکنجة تاب از رخ تو بود روزی که التفات تو با ما عتاب داشت
ناز و عتاب شیرین از حد گذشت ترسم زاندم که مانده باشد حیران بکار عاشق
و كـلام خـداى عـزوجـل، اءجـل از ايـن اسـت كـه مـردم را بـه خاطر عملى كه نكرده اند، بلكهشخصى كرده كه او هم اجازه داشته مورد عتاب و تهديد قرار دهد.