نیمه روزان

لغت نامه دهخدا

نیمه روزان. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) هنگام نیم روز. ظهر: برگ کرنب در آب پزند و به دست بمالند و بپالایند و نیمه روزان انگبین صافی کرده بر آن نهند و به قوام آورند. ( هدایةالمتعلمین از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - وسط روز و آن هنگام رسیدن آفتاب است بر دایر. نصف النهار ظهر: (( سادس ماه ربیع الاخر اندر نیم روز روز آدین. بحکم کردگار ذوالمنن... ) ) ( حافظ. ۳۷٠ ) یا پادشاه ( سلطان ) نیم روز ( نیمروز ). ۱ - آفتاب. ۲ - آفتاب.

جمله سازی با نیمه روزان

روزان و شبان در آن غم و تیمارم کاسرار تو را چگونه پنهان دارم
شام شکستگانرا هرگز سحر نباشد وز روز تیره روزان تاریکتر نباشد
ای روی تو فردوس برین دل من روزان و شبان غمت قرین دل من
تیره روزان را بود فیض از دم روشن دلان صبحدم آئینه شب را کند صیقل گری
بیا جانا که از هجر تو زارم شب و روزان همه در انتظارم