نیروی گرانی
جمله سازی با نیروی گرانی
گل افروز بر وی ستایش گرفت ازآن گرز و نیروی او شد شگفت
به نیروی یزدان که او داد زور بلند آفرینندهٔ ماه وهور
نیروی کسی به نان و حلواست کو را به وجود خویش پرواست
به نیروی ریاضت وحدت آخر نکردی دیو سرکش را تو مقهور
با چرخ، تو با حیله کی برآئی در پشه کجا نیروی عقابست
یکقدم یارای رفتنشان نماند قوت دل نیروی تنشان نماند