فرهنگستان زبان و ادب
{adherent point, point of adherence} [ریاضی] نقطه ای برای مجموعه ای در فضای توپولوژیکی، که هر همسایگی آن شامل نقطه ای از آن مجموعه باشد
{adherent point, point of adherence} [ریاضی] نقطه ای برای مجموعه ای در فضای توپولوژیکی، که هر همسایگی آن شامل نقطه ای از آن مجموعه باشد
💡 نمی آید برون از خانه از شرم تماشایی ز بس چسبیده براندام سیمین جامه تنگش
💡 اسکرابر پنوماتیکی برای بازیابی شنهای چسبیده به خاک رس توسعه یافت. چندین سیستم احیای ماسه تر نیز در حال کار هستند.
💡 ساجدان را تن ز نقصان وظایف کاسته بر زمین چسبیده اند از ضعف روزی چون مگس
💡 نگردد خامه بی شق سخن پرداز،حیرانم که چون آید برون حرف از به هم چسبیده لبهایش
💡 طینتم بر عاریتهای جهان چسبیده است گر فشانی گرد از رویم بریزد رنگ من
💡 این دستگاه دو حالت «بلی» و «خیر» دارد و دارای عقربهای است که بر روی حالت «خیر» چسبیدهاست.