قوم موسیقی شناختی

فرهنگستان زبان و ادب

{ethnomusicological, ethnomusicologic} [موسیقی] مربوط به قوم موسیقی شناسی

جمله سازی با قوم موسیقی شناختی

موسیقی از علو نسب روح حکمت‌ست او چون شمیم سنبل و گل روح‌پرورست
تا به کی آشفته گوشت وقف موسیقی بود گوش جان بگشای بر الحان موسیقار دل
فکر می‌کنم موسیقی سرانجام مرا شکست خواهد داد، [با خنده]... اما من آماده‌ام.
کرد از جان مرد موسیقی‌شناس لحن موسیقی خلقت را سپاس