قلاب وار
جمله سازی با قلاب وار
ز بس کز منت خشک کریمان زخمها خوردم به کامم موج آب خضر قلاب است پنداری
قد خم گشته را تا میتوانی وقف طاعت کن به این قلاب صید ماهی دریای رحمت کن
تنها نه رخ خوب کشد سوی توام قلاب محبتی است هر موی توام
منم آن ماهی حیران درین دریای بیپایان که از خشکی نفس در کام من قلاب میگردد
قلاب امتحان نفس در کشاکش است زین بحر عمرهاست همین شست میکشم
فکر صید عشرت از قد دوتا جهل است جهل موج چون ماهی نیفتد در خم قلابها