قره قصاب

لغت نامه دهخدا

قره قصاب. [ ق َ رَ ق َص ْ صا ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در 16 هزارگزی خاور نقده و 3500 گزی جنوب شوسه نقده به مهاباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و باطلاق و معتدل مالاریایی است. سکنه 89 تن. آب آن از کدارچای و محصول آن غلات، برنج، توتون، چغندر، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان رضائیه. واقع در ۱۶ هزار گزی خاور نقده ۳۵٠٠ گزی جنوب شوسه نقده بمهاباد و موقع جغرافیایی آن جلگه و باطلاق و معتدل مالاریائی است.

جمله سازی با قره قصاب

ما به ابروی بتی قصاب دل را داده‌ایم بسته بر این تیغ جوهردار زنگ ما عبث
مسیحم همدم دل بود و میمردم چه باشد حال کنون کاین مشت خون را در کف قصاب میبینم
امام على (ع ) بر اساس ظاهر جريان، و اقرار قصاب، دستور داد تا قصاب را به عنوانقصاص اعدام كنند.
می روم نزدیک آن قصاب و گو: خونم بریز من هلاک قتل خویشم، سوی قاتل می روم
تا که چون قصاب مستغنی شدیم از لطف دوست کی نظر دیگر به ارباب کرم داریم ما
همچو بسمل در برش قصاب سر را بر زمین می‌زنم تا آنکه دارم جان به فریادم رسد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مرسوله یعنی چه؟
مرسوله یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز