قاسم اباد اسماعی
جمله سازی با قاسم اباد اسماعی
به پیش قاسم بیدل، که بحر جرعه اوست ز جام باده و پیمانهٔ که میپرسی؟
هرکسی را نام ده در خورد او، ای قاسمی نام عشق لاابالی «اعجب العجاب » ده
باده ام دادی و دل بردی و جان افزودی قاسمی حلقه بگوشان ترا حلقه بگوش
گر بدان خانه رسی وز تو سؤالی پرسند قاسم، از دیده بگو، قصه نادید مگو
قاسم از عشق تو مستست و در آن رو شده حیران زلف از چهره برانداز و جهانی بفتن ده