عیب نمایی

عیب به معنای نقص یا اضافی بر اصل آفرینش است. عیب به عنوان نقصی در اصل خلقت تعریف می‌شود، مانند کوری، یا به عنوان افزایشی غیرطبیعی، مانند داشتن دو سر یا انگشتان اضافی. برخی دیگر به جای اشاره به اصل خلقت، به مجرای طبیعی در تعریف عیب پرداخته و بیان کرده‌اند که عیب به معنای انحراف از مجرای طبیعی به دلیل فزونی یا کاستی است. همچنین، برخی با افزودن قیدی به تعریف عیب، آن را به خروج از مجرای طبیعی به دلیل کاهش ارزش مالی مرتبط کرده‌اند. منظور از اصل خلقت در این تعریف، ویژگی‌های ذاتی یا صفات غالب افراد یک نوع است. بنابراین، داشتن عضوی بیشتر از آنچه که معمولاً در افراد یک نوع وجود دارد، مانند دست، پا یا انگشت اضافی در انسان یا حیوان، یا نقصان‌هایی مانند کوری، کری و فلجی، به عنوان عیب شناخته می‌شود. نقدی بر این تعریف وجود دارد که می‌گوید این تعریف شامل غیر انسان و حیوان نمی‌شود، مانند پارچه معیوب، در حالی که احکام عیب بر آن نیز قابل اعمال است.

لغت نامه دهخدا

عیب نمایی. [ ع َ / ع ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( حامص مرکب ) نمایاندن عیب. نشان دادن عیب:
عیب نمایی مکن آیینه وار
تا نشوی از نفسی عیب دار.نظامی.

فرهنگ فارسی

نمایاندن عیب نشان دادن عیب

جملاتی از کلمه عیب نمایی

چو رو یابد آیینهٔ بیحیایی شود جوهر آرای دندان نمایی
پیوسته مرا همی نمایی بیداد وانگاه ز من چشم همی داری داد
گر تو یکبار بدو روی نمایی پس از آن پیش تو سجده کند کفر چو ایمان صد بار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشق فال عشق