عرق الجبین

لغت نامه دهخدا

عرق الجبین. [ ع ِ رَ قُل ْ ج ِ ] ( ع اِ مرکب ) گویند «لقیت منه عرق الجبین » وآن مثلی است به معنی اینکه در کار او به اندازه ای رنج بردم و خسته شدم که پیشانی من عرق کرد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ترکیب عرق جبین شود. || شدت سکرات موت. یا مشقت طلب حلال. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

گویند لقیت منه عرق الجبین و آن مثلی است بمعنی اینکه در کار او باندازه ای رنج بردم و خسته شدم که پیشانی من عرق کرد شدت سکرات موت یا مشقت طلب حلال

جمله سازی با عرق الجبین

💡 با این حال، استعفای الشقیری پس از کنفرانس خارطوم و بدست گرفتن زمام امور در سازمان آزادیبخش فلسطین توسط فتح باعث شد که خالد الحسن به عنوان رهبر گروه سیاسی سازمان آزادیبخش فلسطین قرار بگیرد؛ بنابراین او عملاً مسئول الجبین شد و او را از کار برکنار کرد و سپس در طول سال‌های ۱۹۷۱–۱۹۷۴ مسئولیت بسیج و سازماندهی را بر عهده گرفت، و از سال ۱۹۶۸ ریاست کمیته روابط خارجی شورای ملی فلسطین را عهده‌دار شد، بنابراین از زمان رسمیت پیدا کردن جنبش فتح در سال ۱۹۶۷ عضو کمیته مرکزی فتح بوده و از اواخر دهه ۸۰ مسئولیت تبلیغات در جنبش فتح را برعهده گرفت.