ظرفیت پیشگاه
ویکی واژه
جمله سازی با ظرفیت پیشگاه
بخندید از آن پر هنر مرد شاه نهادند زرین یکی پیشگاه
تا او به پیشگاه وزارت فرو نشست برخاست از میان جهان فتنه و محن
تهمتن بیک ماه نزدیک شاه همی بود با جام در پیشگاه
گرآید پذیرفته در پیشگاه سه قربانی آورده ام بهر شاه
جناح آنچنان بست در پیشگاه که پوشیده شد روی خورشید و ماه
چو اینگونه دیدم به خود مهر شاه جبین سودم از عجز در پیشگاه