طاس طاوس

لغت نامه دهخدا

طاس طاوس. [ ] ( اِ ) حمای ربع. تب سه یک. تب که یک روز آید و سه روز نیاید.

جمله سازی با طاس طاوس

بحکمتها قوی پر کن تو مر طاوس عرشی را که تا زین دامگاه او را نشاط آشیان بینی‌
سيد بن طاوس گفته كه من بعد از اين زيارتمتمثل مى شوم به اين شعر و اشاره مى كنم به آن حضرت و مى گويم:
می فروشد جلوه رنگین به طاوس بهشت خار بن از فیض تشریف نمایان بهار
خود آرایی کند بی پرده عیب روسیاهان را که گردد پای طاوس ازنگار بال رسواتر
دست ضراب طبیعت بر نشاط نام او بر دم طاوس پنداری که هم زر می زند
از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است نقش پایی چند از آن طاوس بر جا مانده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضامن یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز