در متون تحقیقی مربوط به سیرت رسولالله مشهور به سیرهالنبی، هویت مترجم اثر بهصورت صریح در هیچیک از منابع تاریخی یا نسخ خطی ذکر نشده است. بر اساس پژوهشهای مستند، اطلاعات موجود درباره محمد بن اسحاق، ابن هشام و راویان آنان مبتنی بر مدارک معتبر است؛ اما در مورد مترجمی که این اثر را از زبان عربی به فارسی برگردانده، هیچ اشارهای در متون یافت نمیشود. حتی نسخههای موجود از این ترجمه نیز هویت مترجم را آشکار نکردهاند. از این رو، تا زمانی که سند متقن و قانعکنندهای کشف نشود، تنها میتوان با استناد به دیباجه کتاب و سایر قرائن، فرضیهای را درباره هویت مترجم ارائه داد.
بر پایه عبارات مندرج در دیباجه ترجمه، مترجم فردی بوده که فارس را وطن خویش میدانسته و به شام و مصر سفر کرده است. وی در مصر با دو محدث آشنا شده که کتاب سیرة رسولالله را تدریس میکردهاند و او در حضور یکی از آنان، ابنالجّباب، سیره را فراگرفته است. همچنین، مترجم پس از بازگشت از مصر در شهر ابرقوه، در سال ۶۱۲ یا بنا بر نسخهای دیگر در ۶۲۲ هجری، با مظفرالدین سعد بن زنگی ملاقات کرده و به دستور وی ترجمه فارسی این اثر را انجام داده است. در نسخههای خطی عربی سیرة رسولالله که ووستنفلد از آنها استفاده کرده، نام عالم برجستهای به نام ابوالمعالی احمد بن اسحاق ابرقوهی به چشم میخورد که شاگرد ابنالجّباب بوده است.
شادروان علامه مجتبی مینوی با بررسی دقیق نسخهها و منابع مرتبط، نتیجه گرفتهاند که مترجم اثر، رفیعالدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه بوده و احتمالاً ترجمه را در بازگشت از مصر در سال ۶۲۲ به دستور سعد بن زنگی انجام داده است. ایشان در ادامه تحقیقات خود، فرضیه دیگری نیز مطرح کردهاند: ممکن است مترجم پیش از این، در سفر اول به شام و مصر، سیره را نزد ابنالجّباب خوانده و در سال ۶۱۲ ترجمه را آغاز کرده باشد، سپس در سفر دوم در سال ۶۱۹، همراه دو پسرش، برای تکمیل آموختهها سفر کرده باشد. این فرضیه با قرائن موجود در اسناد بعدی، از جمله تاریخ ۶۱۲، همخوانی بیشتری دارد. اطلاعات حاضر، ترکیبی از یادداشتهای مرحوم علامه مینوی و دادههای گردآوریشده پس از درگذشت ایشان است.