سرایر اباد

لغت نامه دهخدا

( سرایرآباد ) سرایرآباد. [ س َ ی ِ ] ( اِخ ) دهی است از طسوج ساوه طسوج جبل. ( تاریخ قم ص 118 ).

فرهنگ فارسی

( سرایر آباد ) دهی است از طسوج ساوه طسوج جبل

جمله سازی با سرایر اباد

صفای آینه رأی تو کند پیدا سرایری که در استار غیب هست دفین
ای طایفه نه بر سنن استقامتند آه ! ار شود سرایر این طایفه عیان
ز عهد مهد نبودست در سرایر تو بجز عنایت خیر و رعایت احرار
هر ساعت از سرایر نصرة زمانه را کرده زبان نصرة او ترجمانییی
من پرده بر سرایر عشق تو می‌کشم لیکن تو هتک پرده اسرار می‌کنی