ساس غوره

لغت نامه دهخدا

ساس غوره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) غوره خشک کرده و نرم کوفته. گرد غوره.

فرهنگ فارسی

غوره خشک کرده و نرم کوفته

جمله سازی با ساس غوره

💡 کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

💡 شیرین شده آن غوره که دیروز ترش بود فرداش بچینند که امروز رسیده است

💡 بسایه با نی اندر بسا که غوره فشرد برجمالش در چشم آفتاب انگور(؟)

💡 رو با خبرا، تو آب انگور گُزین، کان بی‌خبران به غوره مِیْویز شدند!

💡 عارفان غوره خود را می گلگون کردند ما بر آنیم که صهبای خود انگور کنیم