لغت نامه دهخدا ( زبان آور شدن ) زبان آور شدن. [ زَ وَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) فصیح و بلیغ شدن. فُصح. ( منتهی الارب ). رجوع به زبان آور شود.
جمله سازی با زبان اور شدن عدل تو تیغ کیا گر بفسان برزند باز تواند برید، دست و زبان لهب ای خداوندی، که از بهر ثنای بزم تو سوسن اندر بوستان باده زبان گردد همی چگونه بی سبب آید ز دل سخن به زبان گهر به پای خود از بحر برنمی آید