رطب وار

لغت نامه دهخدا

رطب وار. [ رُ طَ ] ( ص مرکب ) مانند رطب.مثل خرما. خرماکردار. ( یادداشت مؤلف ):
به فیاضی که بخشد با رطب خار
که بی خارم نیابد کس رطب وار.نظامی.

جمله سازی با رطب وار

💡 ( ثم كتب للسندى بن شاهك بتسليمه و امره فيه بامر،فجعل له سما فى طعامه، و قيل فى رطب، و مات بعد ثلاثة ايام...(100))

💡 مردم این روستا اکثرا دامدار وباعدار هستند و محصول روستا آلو رطب است

💡 به رفتار آور این نخل رطب بار به راه لطفش آر از لطف رفتار

💡 رطب خور خار نادیدن تو را سود که بس شیرین بود حلوای بی‌دود

💡 چهار ميوه از ميوه هاى بهشتى هستند: انگور، رطب (خرماى تازه ) انار و سيب.

💡 بنهفته در قصب همه آیینهٔ حلب بگرفته در رطب همه لولوی آبدار