دست کونه

لغت نامه دهخدا

دست کونه. [ دَ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) نوک دست. سرانگشتان دست. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). کونه دست:
به پیش هجو من ای کور پایدار نه ای
مرا بخیره به یک دست کونه برمگرای.سوزنی.|| در تداول امروز از کونه دست، نوک و سر آرنج دست اراده کنند. || امروز دست کونه به معنی یک دستی و ناچیز و زبون شمردن است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

نوک دست. سرانگشتان دست

جمله سازی با دست کونه

کونه یوسفْ و کوئه ونهْ زَلیخالْ؟ کوئه ایّوبْ که کرمْ بَورْدهْ ونه حالْ؟
در زبان فارسی به این کونه اشتباهات، اشتباه لپی، سهوی؛ خطای بارز و یا اشتباه اورلوک، نیز می‌گویند.اشتباهات آشکار، بیشتر در بازی افراد مبتدی به چشم می‌خورند.
تپه و گورستان ده کونه مربوط به سده‌های اولیه دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان خرم‌آباد، بخش پاپی، دهستان کشور، ۱/۴ کیلومتری شرق روستای مینو پایین واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۶۳۶ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
شهر لمزان از شمال به کوه ببیان، از جنوب به رودخانه مهران، از مغرب به دشت بریامر و خص و کنارزرد و از سمت مشرق به کونه و پدل منتهی می‌شود. همچنین این شهر در فاصله ۱۵۰ کیلومتری از مرکز استان هرمزگان واقع شده است.
تپه کونه مار مربوط به هزاره اول قم است و در شهرستان بوکان، بخش مرکزی، دهستان آختاچی، روستای حاجی کند واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۷۶۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.