دار رزین

لغت نامه دهخدا

دار رزین. [ رُ رَ ] ( اِخ ) نام جایی است در سیستان. والرهنی میگوید در کرمان است. ( معجم البلدان ).

جمله سازی با دار رزین

رای رزین و فکر متین اندر آن مجوی کش اندرون مغز پر از خمر اندرین
سه چیز دیگر پیوند این دو چیز توراست ضمیر روشن و عقل درست و رای رزین
آخرین پادشاه این سلسله رزین در طول سلطنت خود، خراجگزار آشور بود.
کوه رزین و باد بزین روز کارزار گویی گه درنگ و شتابش اَب و اُم است
آغازگرها اجازه می‌دهند که فیبرهای کلاژن داخل حفره دندانی به رزین بچسبند و موجب پیوند فیزیکی و شیمیایی پرکننده‌های دندانی می‌شوند.
صنعت تعمیر موتور: در این صنعت در بسیاری از موارد کاربردهایی برای تمیزسازی اجزای موتور از روغن، روانکارها و رزین ها وجود دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ فال کارت فال کارت