خوش نمودن

لغت نامه دهخدا

خوش نمودن. [ خوَش ْ /خُش ْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) خوب جلوه کردن. خوش آمدن. خوش تجلی کردن. سازگار افتادن:
ای سیر ترانان جوین خوش ننماید
محبوب من است آنچه بنزدیک تو زشت است.سعدی.

جمله سازی با خوش نمودن

161 - اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود: صبر بر دو گونه است: صبر در هنگاممصيبت كه اين نيكو و زيباست و نيكوتر از آن، صبر نمودن در هنگام روبرو شدن باچيزهايى است كه خداوند بر تو حرام نموده و ياد خدا نيز بر دو گونه است: ياد نمودنخداوند عزوجل در هنگام مصيبت و برتر از آن، ياد خداوند در هنگام مواجهه با حرام الهىاست كه اين مانع و بازدارنده آتش دوزخ است.
((مجمع البحرين ))(207) آن را به معناى آمدن و حاضر شدن گرفته است و روايتى رانقل مى كند كه ((حجرالا سود)) بر ((موافات )) (يعنى حضور و آمدن نزد آن ) كسى كه آنرا استلام نموده، شهادت مى دهد.(208) ((راغب )) مى نويسد: ((وفاى به عهد به معناىتمام نمودن آن (انجام آن ) است )).(209)
آنان (استعمارگران ) چنانچه تجربه نشان داده، جز تباهى شما و اغفالتان و ننگوابستگى كشيدنتان و مصرفى نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگرى فكر نمى كنند. ومى خواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح نيمه وحشى نگه دارند.(86)
در فراز ديگرى از كلماتش كه در ميدان جنگ ايراد گرديد، پس از بازگو نمودن مطالبسودمند و مفيد پيرامون تاكتيك هاى جنگ، سخن از نهايت عشق و علاقه اش به شهادت وكشته شدن در راه خدا را اين گونه ابراز و بيان مى دارد:
همچنین در زبان‌هایی که در آن‌ها اشاره گر وجود ندارد می‌توان از یک بافر با حجم ثابت و دو عدد صحیح برای مشخص نمودن سر و ته بافر استفاده کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال چای فال چای فال امروز فال امروز