لغت نامه دهخدا
خوش شگون کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تفأل به خیر زدن. فال نیک زدن.
خوش شگون کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تفأل به خیر زدن. فال نیک زدن.
💡 چشم واکردن درین محفل شگونی خوش نداشت خورد سر تاپای شمع آخر ز مژگان پشت دست
💡 دل به سعی اشک در راه توگامی میزند آتشی دارمکه از بهر شگون میگردد آب
💡 شگون نمای این تیم از شخصیت اردک در کارتونهای والتدیزنی برداشته شدهاست.
💡 زان خرابم من که معمار جهان بهر شگون دایم از آب و گل سیلاب، تعمیرم کند
💡 شیرین لبان چو بزم می لاله گون کنند خون مرا به جرعه، برای شگون کنند
💡 بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها