خوزی خوار

لغت نامه دهخدا

خوزی خوار. [ خوا / خا ] ( نف مرکب )خورنده گوشت کوفته شده. ( ناظم الاطباء ). || دیوث. کسی که معاش وی از اعمال ناشایسته زنش بگذرد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). غلتبان:
یکیش خام طمع خوانَد و یکی بدنفس
یکی کلنگی گوید یکی چه خوزیخوار.کمال اسماعیل.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کوفته خور. ۲ - دیوث.
خورنده گوشت کوفته شده یا دیوث

جمله سازی با خوزی خوار

این شهر در همه جا مرکز تجاری خوزستان، هوجستان واجار (بازار خوزستان) نامیده می‌شد و شهر سوی دیگر رودخانه به عنوان مرکز فرماندار و نجبا، هرمشیر خوانده می‌شد. شهر دوم در حمله عرب‌ها در قرن اول هجری (هفتم میلادی) از بین رفت. اما نام شهر دیگر را عرب‌ها «سوق الاهواز» ترجمه کردند. بگفته لاکهارت و هاینزهایم و باسورث اهواز جمع هوزی یا خوزی، نام قبیله بومی استان خوزستان بوده‌است.
در سنگ نگارهای تخت‌جمشید فاصله هر ملت به وسیلهٔ یک درخت سرو، که درخت مقدس می‌باشد، جدا شده است. درجه‌بندی نمایندگان ملل بر پایه فرهنگ و سابقه یا دوری و نزدیکی آنهاست مانند مادها، ایلامی‌ها، خوزی‌ها، بابلی‌ها، آشوریان.
این روستا در دهستان خوزی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۱ نفر (۱۳خانوار) بوده‌است.
زندگی مردم هم ادامه داشته و در کنار آن دامداری و کشاورزی به خصوص در زمینهایی بگدون و شلدون و غیره که آب آنها از قنات‌هایی که در کوه حفر شده بوده تأمین می‌کردند، همچنین چند حلقه چاه نیز در مکانهای مختلف خوزی حفر کرده بودند که از آب آنها استفاده می‌کردند.
ریچارد فرای می‌گوید که جغرافی‌دانان قرن ۱۰ میلادی که به زبان عربی می‌نوشتند، از وجود زبان خوزی در کوهستان زاگرس خبر دادند که ادامه زبان باستان ایلامی تفسیر شده‌است.
خوزی نام شهری از توابع بخش وراوی در شهرستان مهر در جنوب استان فارس در جنوب ایران واقع شده‌است. کشاورزی و دامداری از جمله شغل اکثر مردم این شهر می‌باشد. دین مردم خوزی اسلام (مذهب شیعه) و زبانشان فارسی است.