خضوع کردن

لغت نامه دهخدا

خضوع کردن. [ خ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فروتنی کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

فروتنی کردن

جمله سازی با خضوع کردن

نمازى كه اگر با شرائط و حدودش، و با اخلاص و خضوع، انجام گيرد، انسان را ازهر گناه باز مى دارد و به هر خير و سعادتى تشويق مى كند.
نیز بدانید آن کس که در طلب چیزی که در دست صاحب قدرت یا شخصی مخالف دین اوست، بوی خضوع کند، خداوند وی را بورطه درافکند و بر او خشم گیرد.
13 هفتاد هزار فرشته اى در هر آسمان، از روز عبور روح مقدّس ‍ حسين عليه السلام ازكنارشان، به احترام او ايستاده اند و تا روز رستاخيز بر او خضوع مى كنند.(1151)
نماز، رازها و نيازها در دل شب و در حريم يار و خضوع بر آستان جانان و بانگ خودآگاهى انسان.
به صحن بارگهش شحنه و رییس و عسس ستاده سجده به کف در خضوع و در اوراد
ناگفته پيدا است كه منظور از خضوع كردن گردنها، خضوع كردن صاحبان