خردل زده

لغت نامه دهخدا

خردل زده. [ خ َ دَ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه او را خردل ناراحت کرده است. آنکه خوردن خردل او را ناراحت نموده.

فرهنگ فارسی

آنکه او را خردل ناراحت کرده است آنکه خوردن خردل او را ناراحت نموده.

جمله سازی با خردل زده

((آيا در قيامت نفوس انسانها حتى به مقدار خردل (ذره ) مورد بازخواست نيست ؟))(103)
بازرسان کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی در سال ۲۰۰۴ میلادی تأکید کردند که لیبی دارای ذخیره‌ای معادل با ۲۳ تن گاز خردل و بیش از ۱۳۰۰ تن مواد ترکیبی شیمیایی می‌باشد.
الصود الذى لا جوف له؛ صمد آن كسى است كه براى او جوف نيست. اجوف نيست، جاى خالى ندارد، پر است.اگر يك خردل را، يك ذره را از حيطه وجودى او به در ببرى،او را اجوف دانسته اى نه صمد.(687)
در هندوستان سالاد هویج اغلب با هویج رنده شده‌ای درست می‌شود که با دانه‌های خردل و فلفل سبز در روغن داغ پخته شده است.
روش‌های مختلفی برای تهیه سالاد میوه و سس آن وجود دارد. در تهیه سس سالاد میوه برخی از مایونز یا خامه یا ماست یا حتی خردل استفاده می‌نمایند.
این سوسیس شبیه یک هات داگ است که عمدتاً از سوسیس براتورست، پیاز و ترکیبی از خردل یا کچاپ و پودر کاری (کچاپ کاری) تشکیل شده‌است. بوسنا با نان سفید درست می‌شود و معمولاً قبل از سرو برای مدت کوتاهی کباب می‌شود.