لغت نامه دهخدا
( خراب آبادکن ) خراب آبادکن. [ خ َ ک ُ ] ( نف مرکب ) آبادکننده خرابی. سازنده ویرانی:
وگر دارد خرابی سوی او راه
خراب آبادکن بس دولت شاه.نظامی.
( خراب آبادکن ) خراب آبادکن. [ خ َ ک ُ ] ( نف مرکب ) آبادکننده خرابی. سازنده ویرانی:
وگر دارد خرابی سوی او راه
خراب آبادکن بس دولت شاه.نظامی.
( خراب آباد کن ) آباد کننده خرابی سازنده ویرانی
💡 براساس گزارشهای منتشرشده، تعدادی ساختمان، بهخصوص خانههای روستایی، خراب شدند و چندین نفر زخمی شدند. رئیس دانشگاه علوم پزشکی کرمان گفتهاست ۵۲ نفر از زمینلرزهٔ صبح امروز دچار مصدومیت شدهاند..
💡 ای هلاک خوبت من این همه تغافل چیست ای خراب چشمت من این چه سرگرانیهاست؟
💡 شاه مردان شیر یزدان مرتضی کز لطف عام در خراب آباد دوران از پی تعمیر تست
💡 293- دنيا خراب است و خراب تر از آن دل كسى است كه آن را آباد مى كند (اين جملهاز قول حكيمى دانشمند در محجة البيضاء فثض كاشانى، ج 5، ص 372نقل شده است ).
💡 دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد و امشب نگاه کن که: دگر میدوم به دوش
💡 فرمود: تو بنويس به او كه آنچه من گفتم بكند، بعد از اينكه ظاهر شود آنچه گفتم،خواهم گفت كه او كيست انشاء الله تعالى؛ پس بعد از مدتى نوشته والى عمر رسيد كه:آنچه نوشته بودى به همان نحو يافتم و آنچه گفته بودىبعمل آوردم و مسجد را ساختم و خراب نشد.