لغت نامه دهخدا
جسم بخاری. [ ج ِ م ِ ب ُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) در بدن آدمی جسم لطیف بخارگونه ای است که آنرا روح حیوانی نامند. ( از رسائل ملاصدرا ص 268 ).
جسم بخاری. [ ج ِ م ِ ب ُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) در بدن آدمی جسم لطیف بخارگونه ای است که آنرا روح حیوانی نامند. ( از رسائل ملاصدرا ص 268 ).
در بدن آدمی جسم لطیف بخار گونه است که آنرا روح حیوانی نامند.
💡 این بخاریها بیصدا عمل میکنند و در صورتی که مواد اطرافشان حفاظتهای مناسب در مقابل گرمای زیاد را نداشته باشند میتوانند بسیار خطرساز باشند.
💡 از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری وز زلفِ تابدارت در جانم اضطرابی
💡 یکی از تفریحات همیشگی اولی قطارهای بخاری بود، جالب است که والت دیزنی بسیار از این قطارها الهام میگرفته و دستور ساخت یک راهآهن در حیاط خلوت خانهٔ خود و دیزنی لند داده شده بود.
💡 پیش از این گفتم اگر دل به بخاری دادم لاجرم این همه سودا ز بخارم برخاست
💡 دل چو دریا شودم چون گهرت درتابد سر به گردون رسدم چونک بخاری سر من
💡 از قراردادن لوله خروجی بخاری به داخل ظرف آب جدا خود داری کنید. از به کار بردن وسایل گرمایشی بدون نصب دودکش یا دارای نقص در دودکش جدا خودداری فرمایید.