جارو پارو

لغت نامه دهخدا

جارو پارو. ( اِ مرکب، از اتباع ) جارو پارو کردن، جارو پارو زدن؛ کنایه از نظافت کردن و تمیز و مرتب کردن.

جمله سازی با جارو پارو

وى پس از وفات امام صادق عليه السلام در خانه خود را گشود و آب و جارو كرد و دربانبر آن نهاد و بر صدر خانه خود نشسته، بر مسندى تكيه داد و ادعاى امامت نمود.(236)
این روستا در دهستان جارو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۰۲ نفر (۱۵۶خانوار) بوده‌است. مردم جارو به زبان تاتی سخن می‌گویند.
((كسى كه روز پنجشنبه و شب جمعه، مسجد را جارو كند و ذره اى خاك از آن مسجد بر سرو صورت او بنشيند، خداوند او را مى آمرزد.)) (418)
ازنظر جغرافیایی از شمال به سگزآباد. از جنوب به کوه‌های جارو. از شرق به روستای تفک؛ و از شمال غربی به چسکین و از غرب به رستم‌آباد متصل است.
دهستان حومه، یکی از دهستان‌های بخش مرکزی شهرستان هفتکل در استان خوزستان ایران است. مرکز این دهستان، روستای جارو است.