تازه اباد خمام
فرهنگ فارسی
جمله سازی با تازه اباد خمام
از ریاض مکرمت آمد نسیم رحمتی جان عالم زان نسیم روح پرور تازه شد
بردی به تازه باز دل ای جان چه داشتی افکندیش در آتش سوزان چه داشتی
روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او
مطرب به نوک غمزه بگشای سینه من بخراش ریش کهنه، کن تازه دردم از سر
آب و هوا چه باشد لطف تو مینماید از لاله تازهرویی وز سرو سرفرازی
نزاریا به نفس تازه دار جان امید که صد هزار درود و یکی ز جمله نکشت