برهم زدگی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با برهم زدگی
بگفتمش که بکش تا بمیرم و برهم جواب داد که راحت به عاشقان ندهند
سرداران قزلباش در اندک زمانی لاهیجان را گرفتند ودولت نوبنیاد گیلان را برهم زدند و بوسعید و طالشه کولی به جنگلها فرار کردند.
تنها حکومت محلی که ثبات سیاسی خراسان را برهم زد، سربداران بودند که با واکنش نظامی آل کرت از پیشروی بیشتر آنان جلوگیری شد.
برهم زند ز جوش طپش بال اهتزاز در سینه دل به شوق تو چون طائر حرم
حمله ها بردند تا صف عدو برهم زدند سعی ها کردند تا هم عاقبت بسیوختند
گفتم دل و دین ببازم، از غم برهم این هر دو بباختیم و غم ماند به جا