براند بورگ

لغت نامه دهخدا

براندبورگ. [ بْرا / ب ِ دِ ] ( اِخ ) ( به آلمانی: براندنبورگ )شهر و ناحیه ای در آلمان. رجوع به براندنبورگ شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ناحیه ای در آلمان شرقی و آن دشتی است مشکل از رسومات منجمدی اراضی فقر را می پوشاند ( چاوزار سیب زمینی تربیت اغنام ). براندنبورگ در قرن ۱۲ به سلسله اسکانی و در قرن ۱۵ به هوهانزلرن تعلق گرفت و کانون پروس گردید. ۲ - شهری در آلمان شرقی در ساحل هاول که به الب ریزد. ۹۴٠٠٠ سکنه. بافندگی و نساجی ماشین آلات صنایع شیمیایی.
به آلمانی براندرنبورگ شهر و ناحیه در آلمان.

جمله سازی با براند بورگ

ارسطو‌ی بیدار‌دل را بخواند وزین دَر بسی قصه با او براند
سپس مركب خود را براند، تا به بيدا رسيد، در آنجا محرم شد، و لبيك حج گفت، و صدراءس بدنه با خود حركت داد، مردم هم همگى احرام به حج بستند، و احدى نيت عمره نكرد،وتا آن روز اصلا نمى فهميدند متعه در حج چيست ؟
تنوع مواد مغذی، رژیمی است که در پاناما توسط یک ورزشکار و متخصص دائمی فرهنگ به نام براندون آیسلر مورد مطالعه قرار گرفت. او در حال مطالعه و آزمایش دریافت‌های مواد مغذی گوناگون در محدوده ۵۰ تا ۲۰۰ گونه مختلف و تأثیرهای آن بر عملکرد ورزشی و شفای بیماران بوده‌است.
من آنم که آن روزم از در براند به روز منش دور گیتی نشاند
ارتش سرخ شوروی که قصد داشت از این شرایط بهره ببرد و آلمانی‌ها را عقب براند، تهاجمی همه‌جانبه در جنوب آغاز کرد.
همه مهتران را ز لشکر بخواند وزین گونه چندین سخنها براند