انده قوقو

لغت نامه دهخدا

انده قوقو. [ اَ دَ / دِه ْ ] ( اِ ) دوایی است آنرا حندقوقی خوانند کلف را نافع است. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ) ( آنندراج ). و رجوع به حندقوقی و طریفلن شود.

جمله سازی با انده قوقو

کمال آئین خونریزی گر این است مخور انده که نگذارد ترا نیز
هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
مرا انده ازان بسیار گشته‌ست که خود جانم ز من بیزار گشته‌ست
هر هفته انده دگر آری به روی ما رنجی دگر به هر گه در لیل و در نهار
مسپار دل به انده و گیتی همی سپر مگذر تو از جهان و جهان خوش همی گذار
بر آن مباش که جانی که انده تو دروست به عشوه ای که درو هیچ نیست بستانی