لغت نامه دهخدا
افعی کاه رباپیکر. [ اَ ی ِ رُ پ َ / پ ِ ک َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از شعله آتش باشد. ( آنندراج ) ( برهان ) ( هفت قلزم ).
افعی کاه رباپیکر. [ اَ ی ِ رُ پ َ / پ ِ ک َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از شعله آتش باشد. ( آنندراج ) ( برهان ) ( هفت قلزم ).
💡 ناگهم خانه چو کاشانه افسون خوانان گشت پر عقرب جراره و پر افعی و مار
💡 گیتی دهان افعی است، خلق زمانه دندان بر جان خلق نیشند، در کام خویش نوشند
💡 کسی که افعی هجرانش زخم بر دل زد گمان مبر که شفا یابد از هزار افسون
💡 دانی از بهر تو با چشم بد گردون چه رفت آنچه آن با چشم افعی از زمرد میرود
💡 پیکری آزرده از آزار افعی سیرتان چون قمر در برج عقرب رفت در خاک ای دریغ
💡 افعی تو در حلقه و جادوی تو در خواب خورشید تو در عقرب و پروین تو بر ماه