اصبع خفان

لغت نامه دهخدا

اصبع خفان. [ اِ ب َ ع ِ خ َف ْ فا ] ( اِخ ) بنائی است بس عالی و بزرگ نزدیک کوفه. ( منتهی الارب ). بنای بزرگی است نزدیک کوفه از بناهای ایرانیان و گمان میکنم که ایشان برحسب عادتی که در اینگونه بناها دارند آنرا بعنوان جایگاه نگهبانی و دیدبانی ساخته اند. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

بنائی است بس عالی و بزرگ نزدیک کوفه. بنای بزرگی است نزدیک کوفه از بناهای ایرانیان و گمان میکنم که ایشان بر حسب عادتی که در اینگونه بناها دارند آنرا بعنوان جایگاه نگهبانی و دیدبانی ساخته اند.

جمله سازی با اصبع خفان

نیست آن جنبش که در اصبع تراست پیش اصبع یا پسش یا چپ و راست
در اصبع عشقم چو قلم بیخود و مضطر طومار نویسم من و طومار ندانم
من میان اصبعین حکم حقم چون قلم در کف موسی عصا گاهی و گه افعیستم
گفت یک اصبع چو بر چشمی نهی بیند از خورشید عالم را تهی
همی‌رسد به عنان‌های آسمان دستش که اصبع دل او خاتم وفا دارد